معنی نیک بنیاد - جستجوی لغت در جدول جو
نیک بنیاد
(بُ)
نیکواساس
ادامه...
نیکواساس
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بی بنیاد
بی بنیاد
بی پایه، بی اصل، بی اساس
ادامه...
بی پایه، بی اصل، بی اساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویر نیک نهاد
نیک نهاد
نیکوسرشت، خوش طینت
ادامه...
نیکوسرشت، خوش طینت
فرهنگ فارسی عمید
نیکوبنیاد
(بُ)
نکوبنیاد
ادامه...
نکوبنیاد
لغت نامه دهخدا
نکوبنیاد
(نِ بُنْ)
نیکوسرشت. نیکواساس
ادامه...
نیکوسرشت. نیکواساس
لغت نامه دهخدا
نیک بیان
(بَ)
خوش سخن. نیکوبیان
ادامه...
خوش سخن. نیکوبیان
لغت نامه دهخدا
نیک نهاد
(نِ / نَ)
خوش فطرت. دارای فطرت نیک. (یادداشت مؤلف). نیک ضمیر. نیک سرشت. خوش طینت
ادامه...
خوش فطرت. دارای فطرت نیک. (یادداشت مؤلف). نیک ضمیر. نیک سرشت. خوش طینت
لغت نامه دهخدا
نیک نژاد
(نِ)
حسیب. باحسب. اصیل. گوهری. گهری. باگوهر. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
حسیب. باحسب. اصیل. گوهری. گهری. باگوهر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نیک یاد
نیک یاد
خوش حافظه، (یادداشت مؤلف)،
ذکر خیر، (یادداشت مؤلف)
ادامه...
خوش حافظه، (یادداشت مؤلف)،
ذکر خیر، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویر بی بنیاد
بی بنیاد
بی اصل
ادامه...
بی اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نیک نهاد
نیک نهاد
خوش طینت نیک سرشت نیکو نهاد خوش فطرت
ادامه...
خوش طینت نیک سرشت نیکو نهاد خوش فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نیک نژاد
نیک نژاد
گوهری، باگوهر، اصیل
ادامه...
گوهری، باگوهر، اصیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نیک نهاد
نیک نهاد
نجیب
ادامه...
نجیب
فرهنگ واژه فارسی سره
بی بنیاد
بی اساس، بی پایه، سست
متضاد: اساسمند، پوچ، نامعتبر، واهی
متضاد: معتبر، موثق
ادامه...
بی اساس، بی پایه، سست
متضاد: اساسمند، پوچ، نامعتبر، واهی
متضاد: معتبر، موثق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نیک نهاد
خوش فطرت، نیک سرشت، نیک سیرت، نیکوسرشت، نیکونهاد
متضاد: بدنهاد
ادامه...
خوش فطرت، نیک سرشت، نیک سیرت، نیکوسرشت، نیکونهاد
متضاد: بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد